قواعد معناشناسی (Semantics) و کاربردشناسی (Pragmatics) در زبانشناسی به ما کمک میکنند تا بفهمیم کلمات و جملات واقعاً چه معنایی دارند و چگونه در موقعیتهای مختلف استفاده میشوند.
تفاوت معناشناسی و کاربردشناسی چیست؟
معناشناسی به مفهوم دقیق کلمات و جملات میپردازد، مثلا تفاوت بین “big” (بزرگ) و “huge” (خیلی بزرگ). اما کاربردشناسی به چگونگی استفاده از زبان در شرایط واقعی توجه دارد. مثلا اگر کسی بگوید “It’s cold in here”، ممکن است فقط درباره دمای هوا حرف نزند، بلکه در واقع بخواهد که کسی پنجره را ببندد! بنابراین، یادگیری این قواعد زبانشناسی به ما کمک میکند که هم کلمات را دقیقتر درک کنیم و هم منظور واقعی دیگران را بهتر بفهمیم.
در این صفحه به انواع قواعد معناشناسی و کاربردشناسی میپردازیم.
معانی و کاربرد کلمات در بافت (Contextual Meaning)
گاهی یک کلمه ممکن است معانی مختلفی داشته باشد و فقط با توجه به بافت جمله (context) میتوان فهمید منظور چیست. بافت میتواند شامل جمله، پاراگراف، موقعیت مکالمه یا حتی لحن گوینده باشد.
مثال:
He has a sharp mind. → (تیزهوش)
Be careful with that sharp knife. → (تیز)
در این مثال، واژهی “sharp” بسته به بافت جمله، معنای متفاوتی دارد. پس یادگیری کلمات بدون توجه به کاربردشان در بافت میتواند گمراهکننده باشد. در آموزش زبان، تمرکز بر درک معنای کلمات در جمله، به فهم دقیقتر و کاربرد مناسبتر آنها کمک میکند.
مترادفها و متضادها (Synonyms & Antonyms)
- مترادفها (Synonyms)
به کلماتی گفته میشود که معنای مشابهی دارند، هرچند ممکن است سطح رسمیبودن یا کاربرد آنها متفاوت باشد. - متضادها (Antonyms)
کلماتی هستند که معنی آنها کاملاً مخالف یکدیگر است.
مثالهای هممعنایی:
Big ~ large
Smart ~ intelligent
Happy ~ joyful
مثالهای تضاد معنایی:
Hot ↔ cold
Fast ↔ slow
Love ↔ hate
شناخت هممعناها و متضادها باعث میشود دایرهی واژگان زبانآموز گسترش یابد و بتواند متنوعتر و دقیقتر صحبت یا نوشتار انجام دهد. البته در زبانشناسی معروف است که میگویند هیچ دو واژهای دقیقاً هممعنی نیستند و حداقل کاربردها آنها با هم فرق دارد.
کنایه و مجاز (Idioms & Figurative Language)
کنایه و مجاز در زبانشناسی (که در زبان انگلیسی معمولاً با اصطلاحاتی مثل idioms و figurative language شناخته میشوند) به بیانهایی گفته میشود که معنای آنها فراتر از معنای ظاهری یا کلمات تشکیلدهندهشان است. مثلاً وقتی کسی میگوید “break the ice” منظورش واقعاً شکستن یخ نیست، بلکه شروع یک گفتوگو برای از بین بردن سکوت یا تنش اولیه است.
این نوع زبان باعث میشود گفتار ما زندهتر، خلاقانهتر و فرهنگیتر به نظر برسد. یادگیری کنایهها و مجازها برای زبانآموزان میتواند چالشبرانگیز باشد، چون نیاز به شناخت زمینه و فرهنگ دارد، اما در عین حال مهارتی ضروری برای رسیدن به درک عمیقتر و طبیعیتر از زبان است.
اصطلاحات (Idioms)
عباراتی هستند که معنی آنها با معنی تکتک واژهها متفاوت است.
زبان مجازی (Figurative Language)
شامل استعاره، تشبیه، کنایه و دیگر ابزارهای ادبی میشود که برای بیان معانی غیرمستقیم استفاده میشود.
مثالها:
It’s raining cats and dogs. → .یعنی باران شدیدی میبارد
He has a heart of stone. → .یعنی بیاحساس و سختدل است
زبان مجازی و اصطلاحات در زبان انگلیسی بسیار رایج است و یادگیری آنها برای درک گفتار روزمره، فیلمها، داستانها و حتی موفقیت در آزمونها مفید است.
کاربرد زبان در موقعیتهای اجتماعی (Pragmatics)
کاربردشناسی (پراگماتیک) در زبانشناسی به بخشی از علم زبان گفته میشود که بررسی میکند ما چطور از زبان در موقعیتهای مختلف برای رساندن منظورمان استفاده میکنیم. یعنی فقط به معنی واژهها یا ساختار جمله نگاه نمیکند، بلکه به این توجه دارد که چه چیزی را، در چه زمانی، و با چه هدفی میگوییم.
مثلاً وقتی کسی میگوید «خیلی سرده اینجا»، ممکن است منظورش این باشد که «لطفاً پنجره رو ببند». کاربردشناسی کمک میکند بفهمیم معنای واقعی حرفها همیشه همان چیزی نیست که در ظاهر گفته میشود و بستگی به موقعیت، رابطه گوینده و شنونده، و زمینه دارد.
مثال:
Can you pass the salt?
معنی ظاهری: آیا توانایی دادن نمک را داری؟
معنی واقعی: لطفاً نمک را بده. (درخواست مودبانه)
در کاربردشناسی، موضوعاتی مثل ادب، شوخی، کنایه، تفاوت رسمی و غیررسمی، و درک منظور پنهان گوینده بررسی میشود. زبانآموز با آشنایی با pragmatics میآموزد چگونه در موقعیتهای واقعی رفتار زبانی مناسب داشته باشد.